هميگويم و گفتهام بارها
بود كيش من مهر دلدارها
پرستش به مستي است در كيش مهر
برونند زين جركه هشيارها1
در آستانهي بيستمين سالگرد رحلت مرحوم استاد علامه طباطبايي،بر آن شديم تا مجموعهاي در پاسداشت ياد ونام آن مرحوم تهيه و تقديم علاقهمندان و خادمان قرآن كنيم.
زندگي عالمان،دين باوران، ومشعل داران متعهّد، از درس آموزترين و زيبا ترين زندگيهاست.آنان كه به شناخت حقيقتهاي راستين روي ميآورند،سپس زندگي و عمر خويش را بر سر آن مينهند،تا همه جا را روشني بخشند وجانها را روح، و ارزشها را پاس دارند.
عالماني كه در پي انجام رسالت الهي بر آمده و هيچ لحظهاي را بدون اين احساس پشت سر ننهادهاند.آنان كه در پي روشن كردن آفاق انديشهها،شناختن فلسفه و هدف زندگي و ارزشهاي والاي آن بر آمدهاند.آنان كه با مرارتها و سختيها و تنهاييها خو گرفتهاند و هرگز از پا ننشستهو مرزهاي مقدّس ارزشمندترين سرمايهي انسان ، يعني «ايمان» را پاس داشتهاند.و با بيان وبنان خود از حقيقت و حقانيت اسلام غربت گرفته و قرآن مهجور باخته دفاع كردهاند .
يكي از اين بزرگان و شيفتگان رسالت الهي و زانو زده در پاي استادان بزرگ،مرحوم استاد علامه طباطبايي است كه خود دربارهي زندگي خويش چنين نگاشته است:
البته هر كسي حسب حال خود در زندگي خود خوشي و تلخي و زشتي و زيباييهايي ديده و خاطرههايي دارد. من نيز به نوبهي خود و خاصه ازاين نظر كه بيشتر دورهي زندگاني خود را با يتيمي و غربت با مفارقت دوستان يا انقطاع وسايل و تهيدستي و گرفتاريهاي ديگر گذرانيدهام،درمسير زندگي بافراز و نشيبهاي گوناگون روبرو شده.در محيطهاي رنگارنگ قرار گرفتهام، ولي پيوسته حس ميكردم كه دست ناپيدايي مرا از هر پرتگاه خطرناك نجات ميدهد و جاذبهي مرموزي از ميان هزار ها مانع بيرون كشيده،به سوي مقصد هدايتم ميكند.
من اگر خارم وگر گل،چمن آرايي هست
كه از آن دست كه ميپروردم،ميرويم2
سپس استاد به دوران تحصيل و اوايل روي آوري به صورتي اشاره ميكنند و ميفرمايند:
دراوايل تحصيل كه به صرف و نحو اشتغال داشتم،علاقهي زيادي به تحصيل نداشتم و از اين روي هر چه ميخواندم ،نميفهميدم ،و چهار سال به همين نحو گذراندم.پس از آن يكباره عنايت خدايي دامنگيرم شد،عوضم كرد ودر خود يك نوع شيفتگي و بيتابي نسبت به تحصيل كمال حس نمودم،به طوري كه از همان روز تا پايان ايّام تحصيل كه تقريباً 17 سال طول كشيد، هرگز نسبت به تعلم و تفكر احساس خستگي و دلسردي نكردم و زشت وزيباي جهان را فراموش نمودم و باقي را به مطالعه پرداختم.3
سراسر زندگي مردان بزرگ درس آموز است و شكوه آفرين ، به ويژه مرداني كه همواره با ياد و نام الهي زيست ميكنند و با اخلاق كريمانه و قرآني پيامبر (ص)خو گرفته و بر آن پايبندند.
آنان كه با استاد علامه همراز و همدل بودهاند،بدون استثنا،مرعوب شاخصههاي اخلاقي و معنوي استاد شدهاند.و آنان كه از نزديك با او در رفت و آمد بوده و يا از وابستگان و فرزندان آن مرحوم به حساب ميآيند،هميشه از زندگي فردي و اجتماعي آن بزرگوار به نيكي ياد ميكنند.
در ميان خصلتهاي الهي ـ انساني استاد فرزانه، مرحوم علامهي طباطبايي شاخصههايي وجود دارد كه همگان راشيفتهي استاد كرده است.
زمان شناسي ،تكليف داني،افتادگي وفروتني،قدر شناسي،برخورد شايسته و نيكو،قدرت فهم و ابتكار ،ارج گذاري و…همه از اوصافي است كه شاگردان ، همراهان و منسوبان علامه از آن ياد كردهاند.و گاهي استاد به تناسب زمان به برخي از آنها در بازگويي خاطرات خود پرداختهاند.
برخي از آنچه ياد كرديم زبان زد بسياري از افراد بوده است،از جمله فروتني و افتادگي استاد،تا آنجا كه يكي از فرزندان آن مرحوم ميگويد:
روزي ايشان در منزل نبودند،وقتي آمدند من عرض كردم يكي از شاگردان شما آمد،با شما كاري داشت.
فرمودند:بگوييد يكي از رفقا،اينها رفيقان من هستند.4
رفتار ومنش علامه در منزل چنان بود كه فرزندان آن بزرگوار در تمامي مناسبتها ازآن به نيكي و بزرگ منشي ياد ميكنند،به ويژه رفتار آن مرحوم با همسر مكرمهشان كه عمري را در زندگي استاد با سختي و مرارتهاي فراوان گذراندهبود.استاد چنان احترامي براي آن مرحوم قائل بودند كه وقتي در سال 1344 در بستر بيماري ميآرمند،فرزندشان ميگويد:
مادر من حدود 27 روز پيش از فوت دربستر بيماري بود و دراين مدت پدرم از كنار بستر ايشان لحظهاي بلند نشدند. تمام كارهايشان راتعطيل كردند و به مراقبت ازاو پرداختند.5
بعد از فوت آن مرحومه نيز اندوه بزرگ در دل علامه نشست چنانكه تا سه ـ چهار سال پس از فوت ايشان،هر روز سر مزارش ميرفتند و بعدها هم در هر هفته،دوشنبه و پنجشنبه ميرفتند و ميفرمودند:
بندهي خدابايستي حق شناس باشد.اگر آدمي حق مردم رانتواند ادا كند،حق خدا راهم نميتواند ادا كند.6
يادكرد آنچه درزندگي استاد گذشته است و نگاهي به اخلاق و رفتارآن بزرگوار دراين اوراق اندك نميگنجد. فرصت ديگري مي طلبد، كه آن را اينك وا مينهيم.
علامهي طباطبايي (ره) كار تدوين اين تفسير را در حدود سال 1374 ق آغاز كردند و در شامگاه بيست و سوم ماه مبارك رمضان 1392ق، تدوين اين اثر گران سنگ را به پايان برند.7
گر چه يادكرد تفاسير قرن چهاردهم نيازمند پژوهشي ژرف و عميق است، لكن پرداختن به تفسير الميزان و گسترهي حقايق آن كاري بس گستردهتر مي طلبد، كه ما در اين مختصر اشارهاي به مباحث طرح شده كه نيازمند پژوهش و ژرف كاوي است اشاره مي كنيم.زيرا اين تفسيري است كه به گفتهي استاد مرتضي مطهري: بايد يك قرن بگذرد، تا قدر و جايگاه ان به درستي شناخته شود زيرا از جهاتي مي توان گفت بهترين تفسيري است كه در ميان شيعه و سني از صدر اسلام تا امروز نوشته شده است.8
جايگاه تفسير الميزان چنان در ستيغ تفاسير قرار گرفته كه عالمي از عربستان گرچه نتوانسته است ديد مغرضانهي خود را پنهان سازد و لكن از آن چنين تعبير مي كند:
الميزان يكي از نيكو ترين تفاسير قرآن در عصر جديد است. اگر انديشههاي شيعهگري در آن نبود.9
علامه خود دربارهي درس تفسير و تدوين الميزان مي فرمايند:
وقتي به قم آمدم، مطالعه اي در وضعيت تحصيلي حوزه كردم و فكري دربارهي نيازهاي جامعهي اسلامي، بين آن نيازها و آن چه موجود بود، چندان تناسبي نديدم… در حوزهها فقط فقه و اصول بود كه بخشي از محتواي سنت پيامبر(ص) و ائمه (ع) رامورد بررسي قرار مي داد… نه از فلسفه و معقول خبري بود و از تفسير قرآن و نه از ساير بحث هاي كتاب و سنت! برخود لازم ديدم كه يك درس فلسفه و يك درس تفسير قرآن و يك درس اخلاق در حوزه شروع كنم و اين سه درس را شروع كردم.10
بدينسان استاد ازآن چه درحوزه با عنوان رسمي و پرهياهيو بود در ميگذرد و به عمل به تكليف مي پردازد تا طلبان تشنه معارف قرآن را سيراب فرمايد.
طرح مباحث گوناگون، شخصيت علمي استاد و زماني كه علامه در ان مي زيسته و دسترسي استاد به منابع و مآخذ ارزشمند، همه و همه از الميزان ميراثي ماندگار ساخته است.
برخي مباحثي كه در اين اثر شايستهي ژرفكاوي و عمق نگري است ، عبارتند از:
ـ انديشه هاي اجتماعي در الميزان ـ شناخت زبان دين در الميزان
ـ سيماي زن در الميزان ـ روش شناسي الميزان
ـ الميزان و تفسير قرآن با قرآن ـ الميزان و ثقلين
ـ نكات ادبي در الميزان ـ مسأله انتظار از دين در الميزان
ـ جايگاه الميزان در ميان پژوهشهاي شيعي ـ ويژگي هاي كارآمد در الميزان و دهها موضوع ديگر كه همه شايسته موشكافي و تيزبيني است.
اميد آن كه اين ويژه نامه ها و طرح و مباحث الميزان با بياني شايسته و ارزشمند در اختيار نسل جديد حوزهها و انديشمندان قرار گيرد، تا از اين درياي مواج بهرهمند گردند و حوزهها بتوانند نسلي ديگر از علامهها به جامعه عرضه بدارند.
1.بخشي از يكي از اشعار مرحوم علامه به نام «كيش مهر»
2.روزنامهي اطلاعات،26 آبان 81.
3.همان
4.روزنامهي اطلاعات،مصاحبه با دختر علامه24 آبان 71.
5.مجلهي زن روز،ش892.
6.مهر تابان/25.
7. محمد حسين طباطبائي، الميزان في تفسير القرآن، 20/398.
8. مرتضي مطهري، احياي تفكر اسلامي/86.
9.فهد بن عبدالرحمن رومي ، اتجاهات التفسير، 249/1.
10. اولين يادنامهي علامه طباطبايي/196.